جدول جو
جدول جو

معنی خرمای هندی - جستجوی لغت در جدول جو

خرمای هندی
(خُ یِ هَِ)
خرمای هندو. اربه. اربو. تمر هندی. (یادداشت بخط مؤلف). مقل، دوم. (محمود بن عمر) : جابرسری، دهیست (به هندوستان) آبادان و با نعمت بسیار و اندر وی خرمای هندی و خیارشنبر بسیار است. (حدود العالم). اما اگر بیمار را طبع خشک و حرارت به افراط باشد بعوض جلاب و ماءالعسل خرمای هندی با جلاب آمیخته باید دادن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ یِ هَِ)
تمر هندی. (یادداشت بخط مؤلف). و طعام اسفاناخ و... فرمایند و از ترشیها نیشو و غوره و اناردانک و سماق و خرمای هندو. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). خرمای هندو در دهان داشتن تشنگی بنشاند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(خُ ءِ هَِ)
تمر هندی بنزد قدما. (یادداشت بخط مؤلف) (از ناظم الاطباء). دوم. (ملخص اللغات)
لغت نامه دهخدا
(خُ یِ بَ)
بردی. (حبیش تفلیسی)
لغت نامه دهخدا
(یِ هَِ)
شیخ خضر از شعرای قرن یازدهم هجری قمری که همزمان با تسلط افاغنه بر صوبۀ بهار از سرزمین هند در شهر پتنه از آن منطقه سکونت داشت و تا پایان زندگی زناشویی نکرد. رامی در حدود سال 948 هجری قمری تولد یافت و در سال 1027 هجری قمری درگذشت. او را دیوانی است که دارای 6000 بیت شعر است. (از الذریعه ج 9 بخش دوم). و رجوع به میخانه چ لاهور ج 3 ص 574 شود
لغت نامه دهخدا
(خُ هَِ)
دوم. (محمود بن عمر ربنجنی). اربه. اربو
لغت نامه دهخدا